تاثیرات الگوسازی از نخبگان در جامعه

امین ترابی در روزنامه قانون نوشت: جامعه ما همواره مامن اندیشمندان، هنرمندان، ورزشکاران، علما و فرهیختگان بزرگی بوده که در سطح منطقه و جهان نام ایران را پرآوازه کرده اند. این افراد با استفاده از ظرفیت‌های کامل یا ناقص داخلی و با تکیه بر توان و نبوغ ذاتی و شخصی‌شان، توانسته‌اند افتخارات بسیاری را برای کشورمان کسب نمایند.
 
بسیاری از این افراد در گمنامی محض به سر برده یا حداکثر در زمان درگذشت‌شان شناخته می‌شوند و بسیاری دیگر از همان ابتدا در کانون توجهات جامعه قرار می‌گیرند. اما مشکل از لحظه اطلاع جامعه، از وجود یک نخبه شاخص شروع می‌شود. رسانه‌های دیداری، شنیداری و مجازی به طرز گسترده‌ای به افتخارات کسب شده می‌پردازند و فردی که تا دیروز هیچ‌کس او را نمی‌شناخت،ناگهان تیتر اول خبرگزاری‌ها می‌شود.
 
این رسانه‌ها با نادیده گرفتن مشقت‌های فراوانی که سیستم‌های حاکمیتی یا غیرحاکمیتی داخلی برای فرد موردنظر ایجاد کرده که بعضی منجر به مهاجرت نامبرده شده، تنها به بیان جوایز، دستاوردها و افتخارات کسب شده می‌پردازند. شخصیت شناخته شده اغلب سیاسی نیز با تمجید از فرد نخبه، به شکل زیرپوستی سعی می‌کنند تا او را به نحوی به جناح خود منتسب کرده یا حداقل از منتقدین جناح مقابل نشان دهند.
 
مسئولان شهری نیز می‌کوشند تا با نامگذاری معبری به نام فرد نخبه البته فوت شده، یاد او را گرامی دارند. در نهایت مجموعه رسانه‌ها و شخصیت‌ها و عوامل اطلاع رسانی، پرونده فرد فرهیخته را با برچسب «اسطوره ملی» می‌بندند و در کنار پرونده سایر اسطوه‌های ملی بایگانی می‌کنند و به جست‌وجوی نفر بعدی می‌پردازند. این‌ها همه آن چیزی است که در قبال شخصیت‌های موثر جامعه انجام می‌دهیم.
 
با این روال، ذهن نسل امروز پر از اسامی بزرگی است که افتخارات‌شان آن‌قدر بزرگ و دست نیافتنی هستندکه در سطح یک اسطوره فارغ از تصور قرار گرفته و هرگز به الگویی برای جوانان تبدیل نمی‌شنود. اسطوره سازی چه دست‌آورده اجتماعی دارد؟ بهتر است جوان امروز پروفسور مریم میرزاخانی یا امثال او را در حد یک اسطوره بداند یا الگو؟ بزرگنمایی‌های بعضی اغراق آمیز از توانمندی‌های بزرگان علم و هنر و ورزش، چه عایدی جز دست نیافتنی کردن آن‌ها دارد؟
 
جالب است، بسیاری از این بزرگان توانمندی‌ها و افتخارات‌شان را خارج از سیستم حاکمیتی ما به دست آورده‌اند و معمولا خدمات‌شان را نیز به همان سیستم خارجی ارائه نموده‌اند اما وقتی باید الگوی جوانان داخل کشور شوند، رسانه‌ها اجازه نمی‌دهند. در واقع حداقل استفاده‌ای که می‌توان از یک نخبه شاخص بین المللی کرد نیز به این ترتیب از دست می‌رود.
 
بحث محافظت از فرار مغزها در این نوشتار نمی‌گنجد، اما همین حد که اجازه دهیم، برگزیدگان جامعه به صراحت با مردم حرف بزنند و اشتباهات احتمالی‌شان را بازگو کنند و به جوانان ما اعتماد به نفس لازم را داده و نقشه راه صحیحی را ترسیم کنند، کمک شایانی به نسل امروز کرده ایم. این جامعه پر از اسطوره است. اسطوره‌هایی که در بایگانی خاک می‌خورند. اجازه دهیم اسطوره‌های‌مان به الگو تبدیل شوند.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.